زندگی شهد گل است
میخوردش زنبور زمان
آنچه می ماند از آن
عسل خاطره هاست...
نشنو از نی نی حصیری بینواست
بشنو از دل دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود...
ترس از عشق، ترس از زندگی است، آنان که از عشق می گریزند، مردگانی بیش نیستند.
خوشبین، کسی است که جدول را با خودنویس حل میکند
اگه من و تو دوتا برگ باشیم، هنگام خزان من زودتر از تو میشکنم تا زمانی که میافتی در آغوشم بگیرمت
تو را برای وفای تو دوست می دارم
وگرنه دلبر پیمانه شکن فراوان است
اگر بوی گلی را دوست نداری شاخه هایش را نشکن
همه به زخم هایشان دستمال می بندند .
.
.
.
.
.
ولی من به تو دل بسته ام .
اگه من و تو دوتا برگ باشیم، هنگام خزان من زودتر از تو میشکنم تا زمانی که میافتی در آغوشم بگیرمت
کوه ها با هم اند وتنهایند،چون ما با هم،آن تنها
چقدر روح محتاج فرصتهایی است که در آن هیچ کس نباشد............
امروز همان فردایی است که دیروز نگرانش بودیم.....
دیشب اشک آمد به خوابم. گفت قهری با من . گفتم مگه میشه با آشنای دیرینمم..... ؟! گفت گله دارم . پرسیدم چرا؟ نگاهم کرد و گفت او کیست که تو را از من رانده؟ خواستم چشمش نکند به دروغ گفتم گریه می کنم . خواستن توانستن است به کار نیامد دست به دامان پیاز شدم..........
می کشمت سوی خویش . این کشش قلب ماست ..
قلب تو گر آهن است. قلب من آهنرباست زخم زندگی ام تویی ..
بعضی عشق ها آتشین اما کم عمق و سطحی هستند گردبادی بر پای می کنند و زود هم سرد می شوند اما بعضی عشق ها عمیق است و ملایم چون یک نخ باریک شروع می شود و در طول زمان استمرار می یابد.
وقتی نیاز به عشق داری عاشق مشو بلکه زمانی عاشق شو که تمام وجودت سرشار از عشق هست و می خوای آنرا با کسی تقسیم کنی
تو را برای وفای تو دوست می دارم
*
*
*
*
*
وگرنه دلبر پیمانه شکن فراوان است
اگر بوی گلی را دوست نداری شاخه هایش را نشکن
میدانی چه می شود وقتی تمام احساساتت و عشقت را جمع کنی و همه را به یک نفر هدیه کنی ..! مایه نشاطش باشی و تمام تلاشت شاد نگهداشتن او باشد . اما او بی اعتنا باشد و بی تفاوت . اینچنین است که لحظه های خاموشی جان می گیرد
سالها ارزو میکردم سایه اش بر سرم باشد
کور بودم
او سراسر نور بود سایه نداشت
عشق زمانی است که درست مثل روزهای بچگی روی جدول پیاده رو ، راه بروی و بی دلیل بخندی
عشق رازی است مقدس . برای کسانی که عاشقند ، عشق برای همیشه بی کلام میماند ؛ اما برای کسانی که عشق نمی ورزند ، عشق شوخی بی رحمانه ای بیش نیست .
پرسیدم چرا دوستم داری؟ توی چشمام نگاه کرد وهیچی نگفت گفتم شاید واقعا دوستم نداره؟ وقتی رفت فهمیدم دوست داشتن دل میخواد نه دلیل
.نذاری فاصله ها ، تو هجوم سایه ها ، میون غریبه ها ، نذاری تو جاده ها تو رو از من بگیرن ، تو خودت خوب می دونی ، توی راه زندگیم ، دلخوشم به بودنت ، پس نکنی یه کاری تا فرق نکنه چه بودنت ، نبودنت.
.آن شب هستی را چه جلوه ها بود تو بودی دنیا به کام ما بود عشقت با جان من آشنا بود عشقت لاله صفت لب بر خنده گشود مه چون چهره ی تو رویایی.
.ملاحظه ی حال دیگران را میکنی ، کسی را که دوست داری بیشتر ملاحظه کن. راز عشق در آن است که به محبوبتان قدرت و آرامش بدهید و از او قدرت و ارامش دریافت کنید، اما نه با اصرار.! راز عشق در آن است که حقیقت اصلی عشق (یعنی تفکر) را از یاد نبرید
لا لالالا نخواب دنیا خسیسه واسه کم آدمی خوب می نویسه یکی لبهاش تو خوابم غرق خنده است یکی پلکاش تو خوابم خیسه خیسه لا لالالا نخواب عاشق یه سیبه همیشه سرخ و تب دار و غریبه تا اون بالاست رسیده است ولی تنهاست پایین هم که می افته بی نصیبه.
.رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمی توان سرود.با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند و ..... ومن همچون غربت زدای در آغوش بیکران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و میمانم تا ابد و تا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید بانوی دریایی من .
.اخر جاده ها کی به پایان میرسد ؟ عشق من و تو کی به سامان می رسد؟؟ دردهای قلب من کی به پایان میرسد؟ انتظار هر شبم کی به پایان میرسد؟ چشم های من اینک حال گریه دارد شب را در خیالش تا سپیده می بارد دستهای من تاب ان ندارد تا بگیرد خاطرات روزهای رفته بر باد سایه ام در میان خاک و باد می برد جسم مرا در گردباد.
کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران هر صبح برایت شعری سرودم . آن هنگام زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می ریختم اشک می شد و بر صورت مه آلودت می لغزیدم تا شاید جاده ای دور . هنوز بوی خوب بهار را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد که مرهمی باشد برای دلم . بیا و از کنار پنجره دلم عبور کن تویی که در ذهن خسته همیشه بهاری.
.تو مثل راز بهاری ومن رنگ زمستانم جگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمیدانم
.نذاری فاصله ها ، تو هجوم سایه ها ، میون غریبه ها ، نذاری توجاده ها تورو از من بگیرن ، تو خودت خوب می دونی ، توی راه زندگیم ، دلخوشم به بودنت ، پس نکنی یه کاری تا فرق نکنه چه بودنت ، نبودنت.
سلام آهنگ هر سازم سلام ای زندگی سازم تمام هستی ام را من به چشمای تو می بازم چشات همرنگ خورشیده قشنگه صبح امیده میون این همه گلها چشام تنها تو را دیده تو عطر رازقی هستی تو شوق عاشقی هستی نجابت از تو می باره تو مثل زندگی هستی به امید سلام عشق همیشه از تو میخوانم توی تبعید و تنهایی به یاد تو که می مانم .
.از تو بهترین روز دیدن تو بهترین حرف گفتن ازتو زندگی هستی و بودن یعنی خواستن،خواستن تو بهترین خاطره از تو یادگار عمر من تو دورترین راه واسه ی من کمترین فاصله از تو پرسیدی از عشق اول فقط از رو بچگی بود چی بگم از عشق دوم اونم از رو سادگی بود دلم عادت قریبی به هوای عاشقی داشت عشق سوم اومد.
هر وقت دلتنگ میشم میام پشت در قلبتو هی در می زنم .. پس هر وقت قلبت می زنه بدون که دلم برات تنگ شده.
بهترین معلمم کسی بود که بهترین چیز را به من اموخت دو خط روی تابلو کشید وگفت این دو خط موازی هیچوقت به هم نمیرسند مگر اینکه یکی خود را بشکند عزیزم تا غرورت را نشکنی به چیزی که می خاهی نمیرسی.
.زندگی با دنیا امدن ادمها شروع نمی شود ، اگر چنین بود هر روز غنیمتی بود ، زندگی خیلی بعد شروع می شود ، و گاهی هم خیلی دیر ، تازه اگر حرف آن زندگی هایی را نزنیم که شروع نشده تمام می شود ..."
. اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی؟ خیال کنم دل منو با رفتنت نمی شکنی ؟اجازه هست خیال کنم بازم می آی می بینمت ؟ با اون چشمای مهربون دوباره چشمک می زنی؟ طپش طپش با چشمکت غزل بگم برای تو با اتکا به عشق تو تو زندگی برم جلو .
.خداوند آتش را آفرید تا ارزش آب را بدانیم وخلا زاییده شد تا ارزش هوا را بدانیم و بعد مرگ آمد تا ارزش زندگی را بشناسیم .
زمان طولانی میشه واسه اونایی که غصه دارن . کوتاه میشه واسه اونایی که شادن .دیر میگذره برای اونایی که منتظرن .زود میگذره برای اونایی که عجله دارن. اما ...... اما ابدی میشه برای اونایی که عاشقن.
قفس داران سکوتم را شکستند دل دائم صبورم را شکستند به جرم پا به پای عشق رفتن پرو بال عبورم را شکستند مرا از خلوتم بیرون کشیدند چه بی پروا حضورم را شکستند تمنا در نگاهم موج می زد ولی رویای دورم را شکستند .
من برای سال ها مینویسم ......
سال ها بعد که چشمان تو عاشق میشوند.......
افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود......
همیشه یکی بود یکی نبود.
آمده است که به هیچکس ظلم نکنید حتی اگر کافر باشد چون خداوند به یاری مظلوم بر می خیزد.
دوستی آن است که بلبل بارخ گل می کند صدجفاازخار می بیتد تحمل می کند.
نه دل در دست محبوبی گرفتار نه سر در کوچه باغی بر سر دار از این بیهوده گردیدن چه حاصل ؟؟
پیاده می شوم ، دنیا نگهدار ...
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد
به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد
و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد
پادشاه قلبم , با تو من خوشبخت ترین پرنسس روی زمینم....اما بی تو همون سیندرلای کفش کتونی می مونم...
بتاب خورشید من ، تا میتوانی بتاب بر زمین و آسمان . بدان من در سینه خورشیدی بس عظیم دارم ، بتاب خورشیدم، با تو هستم و با تو جان میگیرم.
فریاد من از داغ توست ......
بیهوده خاموشم مکن ......
حالا که یادت میکنم ......
دیگر فراموشم مکن ......
همرنگ دریا کن مرا ......
یکبار معنا کن مرا
روزی که پیک مرگ مرا میبرد به گور من شب چراغ عشق تو را نیز می برم عشق تو نور عشق تو عشق بزرگ تواست خورشید جاودانی دنیای دیگرم
بتاب خورشید من ، تا میتوانی بتاب بر زمین و آسمان . بدان من در سینه خورشیدی بس عظیم دارم ، بتاب خورشیدم، با تو هستم و با تو جان میگیرم.
روی یک طاقچه سنگی میون دو قاب رنگی بودن من و تو با هم داره تصویر قشنگی عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم *بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم * بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم * بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم دشوار بود مردن و روی تو ندیدن بگذار بدلخواه تو دشوار بمیرم بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم تا بو ده ام ای دوست وفادار تو بودم بگذار که ای دوست وفادار بمیرم
وقتی که وفا قصه برف به تابستان است و محبت گل نایابیست به چه کسی باید گفت: با تو خوشبخت ترین انسانم!؟؟
میخوام به سردی شبهام بخندم... میخوام به پوچی فردام بخندم... وقتی میبینمت با دیگرونی... تو اوج گریه هام میخوام بخندم... میخوام داد بزنم تنهای تنهام... میخوام وقتی میگم تنهام بخندم
زیر پلکت سایه بانم میدهی؟ سوختم آیا پناهم میدهی؟ آتشی افتاده بر جان و دلم ، قطره آبی بر لبانم میدهی؟ میهمان جان جانان گر شوم ، میزبانی را نشانم میدهی؟ تا بیاسایم دمی در پای عشق ، زیر چترت سرپناهم میدهی؟ ای جواب پرسش بی پاسخم ، عشق را آیا نشانم میدهی؟ رو مگردان نازنین با گوشه چشمت بگو در شرار چهره ات یک بوسه گاهم میدهی؟
اقتدار دل شکسته به اندوهی ست که سروده نمی شود
زمانی که کنار رودخانه بودم نگاهم به قله کوه بود ، به قله کوه که رسیدم سراپا محو تماشای رود شدم.
اگر زندگی یک پرتقال در دستتان نهاد ، آن را پوست بکنید و به دنبال دوستی باشید تا با او قسمت کنید.
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد ، کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد ، کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد ، کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد
برای دل افتاده یه اتفاق ساده ، به سادگی دل من دل به دل به تو داده
انتظار مثل دریا می مونه هر چقدر جلوتر میری عمیقتر میشه
بر دفتر قلبم که هر برگش را با نام تو شروع کردم می نویسم: زیستن را نه برای زندگی که برای رسیدن به تو می خواهم
دو چیز را فراموش نکن: یاد خدا و یاد مرگ.دو چیز را فراموش کن : بدی دیگران در حق تو و خوبی تودر حق دیگران چهار چیز را نگه دار : گرسنگیت را سر سفره دیگران، زبانت را در جمع ، دلت را سردر نماز .چشمت در خانه ی دوست
عشق لالایی بارون تو شباست / نم نم بارون پشت شیشه هاست / لحظه ی شبنم و برگ گل یاس / لحظه ی رهایی پرنده هاست / لحظه ی عزیز با تو بودنه / آخرین پناه موندن منه
خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز . فردریش نیچه
عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز