هرگز حسرتی در هیچ کجای دنیا این چنین یکجا جمع نمی شود که در همین سه واژه کوتاه : او دوستم ندارد ...
انسان همچون رودخانه است . هر چه عمیق تر باشد ، آرام تر و متواضع تر است.
.چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرتت بنگرد. به دلی دل بسپار که جای خالی برای تو داشته باشه و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته باشد.........
بذار یه دیوونه نگات کنه اما نذار یه نگاه دیوونت کنه
خواستم در مصرف عقل صرفه جویی کنم عاشق شدم
گوشی رو برمی داری و چند وقت یه بار زنگ می زنی چند وقت یه بار به آرزوم به رویاها رنگ می زنی بعدش میگی شاید باید از همدیگه دور بمونیم میگی باید سعی بکنیم سخته ولی ما می تونیم.
دل غمگین منو باز تو کمی آروم می کنی
می شکنه طلسم غم آخه جادوم می کنی
ز همه چیز گذشتن و به همه چیز رسیدن مهم نیست . مهم از چه گذشتن و به چه رسیدن است.
دلا یاران سه قسم اند گر بدانی زبانی اند و نانی اند و جانی به نانی نان بده از در برانش تو نیکی کن یه یاران زبانی ولیکن یار جانی را نگهدار به پایش جان بده تا می توانی.
فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست.
میدونی فرق تو با روز چیه؟ روز باید 30 تاش رو جمع کنی تا 1 ماه بشه اما تو همین جوری ماهی
باران را دوست نداشت
همیشه باران وقتی می بارید که او پر از گریه بود
گریه را دوست نداشت
همیشه هنگامی گریه می آمد که دلش شکسته بود
دلش را هم دوست نداشت
همیشه زمانی دلش می شکست که، او را می دید
اما او را دوست داشت و همیشه از او و دلش و گریه می گذشت
اما از باران نه تمام مشکل همین جا بود او باران را دوست نداشت.
زندگی زیباست نه در رویا...
بوسه زیباست نه برای هوس...
پرنده زیباست نه برای قفس...
دوست داشتن زیباست نه برای لمس کردن برای حس کردن
بزرگراهّای مهندسی ساز ما را به هم نمیرسانند. عشق با قوانین بیگانه است ،از بیراهها بیا برای دیدن کسی که عمریست دوست دارد.
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم...
یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم...
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم...
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم.
به این غروب غریبم بخند حرفی نیست طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست.
زندگی اجبار است... مرگ انتظار است... عشق یک بار است... فکر تو تکرار است...جدائی دشواراست...
کاش گناهی کنم که مجازاتش تبعید به قلب تو باشد.
وقتی دلت گرفت بشین به اندازه تمام دلتنگیات گریه کن . برای اینکه کسی اشکاتو نبینه ماهی کوچیکی شو و به ته دریا برو . دیگه نه کسی صداتو می شنوه نه کسی اشکاتو می بینه . حالا فهمیدی چرا اب دریا شووره؟
نا کرده گنه در این جهان کیست بگو آنکس که گنه نکرد و چون زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو.
یه کسی شبا واسه اینکه خوابتو ببینه به خدا التماس میکنه...
یه کسی شبا به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه...
ولی تو اونو نمی بینی....
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من....ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت.
نمی دانم چرا ما انسانها عادت داریم آبی وسیع آسمان را راها کنیم و جذب آبی کوچک چشمانی شویم که عمقی ندارد و می دانیم روزی بسته خواهد شد...
مهم نیست غزال هستی یا شیر.با طلوع خورشید دویدن را آغاز کن
میدونی چرا وقتی تو چشمای کسی نگاه میکنی بیشتر دوستش داری؟چون خودتو توش میبینی...
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکنه یک غزال شروع به دویدن میکنه و میدونه سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشه تا کشته نشه!
آدم دیوانه را بنگی بس است
خانه ی پر شیشه را سنگی بس است
تو این دنیا هر کسی یه نیمه گمشده داره که فقط لایق همونه پس سعی نکن در ساختن پازل زندگیت تقلب کنی
طبق قانون بقای شادی هیچ شادی از بین نمیره؛
.
.
.
.
.
بلکه فقط از دلی به دلی دیگه جابه جا میشه..
نمی دانم چرا این گونه هست؟
وقتی نگاه عاشق کسی به توست می بینی
اما،دلت بسته به مهر دیگری است.
بی اعتنا می گذری وعاشقانه به کسی می نگری...
که دلش پیش تو نیست
تو کوله بارت عشق میزارم که بگذریم،قلب میزارم که جا بدی،اشک میدم که همراهیت کنه و مرگ که بدونی باز بر می گردی پیشم
پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند
هیچ چیز بیش از یک لبخند تمسخر آمیز، دهان زیبا را زشت نمی کند
زندگی چون گل سرخیست، پر از عطر و پر از خار و پر از برگ.
یادمان باشد اگر گل چیدیم، عطر و خار و گل و برگ،
پیمودن مسیر ، خود هدف است .... یعنی اینکه آنچه تو انتظار داری ، جلوی چشمانت است ، یعنی اینکه فقط امروز وجود دارد و " فردا " نام دیگری ست بر تمام تنبلی های تو"
در شهر شمعدانیها چه خبر از خاک رس دارید ؟
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است.....
اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است......
اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است.
اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند
تنها کسانی که مارا میرنجانند. عزیزانی هستند که همیشه کوشیده ایم از ما نرنجند.
پس از آخرین دیدار با دوستانت یادت باشد که ، به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
سعی کن یک مشت آب را در دست بفشاری. خواهی دید که بسرعت ناپدید می شود. اما اگر به آرامی دست ات را در همان آب رها کنی می بینی که با تمام وجود آب را حس می کنی
اگر همیشه همان کاری را که انجام داده اید تکرار کنید ، چیزی بیش از آنچه تا کنون به دست آورده اید، به دست نخواهید آورد.
بعضی فکر می کنند منصفانه نیست که
خدا کنار گل سرخ خار گذاشته است
بعضی دیگر خدا را ستایش می کنند که کنار خارها گل سرخ گذاشته است
خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بیاموزید بدون جلب توجه متفاوت باشید.
در پناه حضور سبز تو ، طوفان غم ، مرا جا می گذارد . در کنارت ژرفای آرامش را احساس میکنم و بی تو سیل بی رحم تنهایی مجالم نمی دهد
اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید ...
اگر می دانستی چه قدر دوستت دارم
هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی
رنگین کمان من!!!
.سیب سرخی را به من بخشید و رفت عاقبت بر عشق من خندید و رفت اشک در چشمان سردم حلقه زد بی مرووت گریه ام را دید و رفت .........
ای همراه بهترین روزهای زندگیم نبودنت را باور نمی کنم با اینکه می دانم محال ترین آرزوی من بوده ای ای همسفر جاده تنهاییم دیری است که به امید با تو یودن نفس می کشم و به انتظار دیدار تو زنده ام با اینکه بارها گفته ای دیگر برنمی گردی ای هم درد با غصه هایم هنوز هم شریک لحظه های غم و شادی من هستی و من هنوز هم با کسی جز تو درددل نمی کنم با اینکه می دانم در کنارم نیستی ای هم دل با قلب شکسته ام قلبم برای تو می تپد و تنها تو می توانی مرهمی بر زخمهای که
نمی گویم فراموشم مکن هرگز،ولی گاهی به یاد آور، رفیقی را که می دانی نخواهی رفت از یادش
پیمودن مسیر ، خود هدف است .... یعنی اینکه آنچه تو انتظار داری ، جلوی چشمانت است ، یعنی اینکه فقط امروز وجود دارد و " فردا " نام دیگری ست بر تمام تنبلی های تو"
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص